مثنوى ناظر و منظور
مثنوى ناظر و منظور داستانى عاشقانه توأم با مسايل عرفانى ـ اخلاقى است كه به وزن و بحر «خسرو و شيرين» نظامى يعنى در وزن مفاعيلن مفاعيلن فعولن و در بحر هزج مسدّس محذوف سروده شده است. اين مثنوى داراى 1569 بيت است كه وحشى آن را در سال 996 ق به پايان برده است.
مثنوى ناظر و منظور داستان عاشق و معشوقى است كه پس از سالها دورى و هجران و فراق در مصر به يكديگر مىرسند. آنچه در اين مثنوى عجيب است، آن است كه برعكس عشق و عاشقىهاى معمول كه بين زن و مرد يا دختر و پسر ايجاد مىشود، عاشقان اين داستان دو مردند كه نمونههاى آن در ادب فارسى سابقه داشته است؛ مثل عشق محمود به ايّاز كه البتّه اين گونه عشقها غالبا زمينى و مجازى نيستند و در بعضى موارد ممكن است ريشه در مضامين و مفاهيم عالى و بلند عرفانى و اخلاقى و الهى داشته باشند.
محمّدطاهر نصرآبادى معتقد است كه يك مصرع (دهى نظام در درج درس درج دول) در تاريخ مثنوى ناظر و منظور آمده است كه چنانچه آن را نقطهدار، بىنقطه، متّصل و منفصل بخوانيم، چهار تاريخ از آن مستفاد مىشود:[1]
كتاب ناظر و منظور بين كه هر بيتش
ز آسمان كمال است آيتى منزل
چو درس دولت و اقبال مىرسد به نظام
از اين كتاب كه در بىمثالى است مثل
سزد كه از پى تاريخ نظم وى گويم:
دهى نظام در درج درس درج دول
گرهگشاى خيالم، ز مصرعى كه گذشت
چهار عقده تاريخ مىكند منحل
يكى ز جمله حروفى كه داخل نقطه است
دوّم ز آنچه در او نيست، نقطه را مدخل
سوّم از آن كلماتى كه واصلند به هم
چهارم آنكه در آيند عكس آن به عمل[2]
رشيد ياسمى معتقد است عبارت «همه ابيات پر فكر» تاريخ پايان اين منظومه است.
سابقه نام منظومه ناظر و منظور در ادبيّات فارسى
در ادب فارسى سه منظومه ديگر به همين نام از پير جمال اردستانى، حاجىابرقويى و كاتبى ترشيزى وجود دارد.[3]
سوكنامه وحشى براى برادرش از مثنوى ناظر و منظور
مرا هجرى است ناپيدا كرانه
كه داغ اوست با من جاودانه
ديوان: 477
وحشى بافقى سوكنامه برادر را در جايى از مثنوى ناظر و منظور مىآورد كه مشام فراق «ناظر» به صبح وصال دگرگون شده است. قبل از آن وحشى اين بيت را آورده است:
خوشا تاريكى شام جدايى
كه بخشد صبح وصلش روشنايى
ديوان: 477
و بعد از سوكنامه اين ابيات را مىآورد:
به شادى دست يكديگر گرفتند
نواى خرّمى از سر گرفتند
روان گشتند شادان چنگ در چنگ
نواى خوشدلى كردند آهنگ
ديوان: 479
و چنان كه برمىآيد مرگ برادر به هنگام سرودن «ناظر و منظور» رخ داده است.
«مرادى خسروِ ملكِ معانى
سرافرازِ سَريرِ نكتهدانى
ديوان: 478
مرادى: تخلّص شاعرى برادر بزرگ وحشى بافقى، علىقلىخان واله مؤلّف رياضالشّعرا مىنويسد: مولانا مرادى بافقى برادر بزرگ مولانا وحشى است و مولانا وحشى را، او تربيت كرده و هر دو شاگرد مولانا شرفالدّين على بافقىاند.» دو بيت از او گواه مىآيد:
بعد مُردن تربت ما را عمارت گو مباش
بر سر قبر شهيدان گنبد گردون بس است
اى تازگى ز روى تو گل را و لاله را
مانَد غزالِ چشم تو چشم غزاله را[4]
[1]×. شرح:
نقطهدار: ن ظ ج ج = 966
بىنقطه: د ه ى ا م در در درس در دول = 966
متّصل: ه ى ن ظ ا = 966
منفصل: د م در درج درس در ج دول = 966
[2]×. تذكره نصرآبادى، محمّدطاهر نصرآبادى، تهران: فروغى، چاپ سوّم، 1361: 472.
[3]×. ديوان وحشى بافقى: دكتر محمّدحسن سيّدان، چاپ اوّل، سال 74، انتشارات طلايه: چهلوسه.
[4]×. ديوان كامل وحشى بافقى با مقدّمه: شصتوهشت.