تقليدى بودن توصيفها
وحشى چون سخنسرايان گذشتگان معتقد است كه بايد لطف و فيض الهى شامل حال انسان گردد، تا به گنجينه اسرار الهى دست يابد:
اگر لطف تو نبود پر تواند از كجا فكر و كجا گنجينه راز
*ديوان: 493
تمام مخلوقات عالم در خدمت انسانها گماشته شدهاند:
اگر عقل است اگر طبع است اگر هوش لواى خدمتش دارند بر دوش
به خدمت عقل و نفس و چرخ و اختر همه پيشش ستاده دست در بر
*ديوان: 497
هجران يار باعث دلتنگى معشوق مىگردد و اگر معشوق حتّى در جاى خوش و سرسبزى هم واقع شود آن مكان برايش زندانى بيش نيست. اين موضوع با مضمونى جالب بيان شده است:
ز هم پرواز اگر مرغى فتد دور
قفس باشد به چشمش گلشن حور
گرش افتد به شاخ سرو پرواز
نمايد شاخ سروش چنگل باز
رمد طبعش ز فكر آب و دانه
ارم باشد بر او صياد خانه
*ديوان: 522
وحشى چون گذشتگان به مضامين پند و اخلاق و اندرز و گوشهنشينى توجّه داشته است. عزلت و گوشهنشينى كه خاصّ سعدى است مورد توجّه وحشى نيز بوده است:
كشندت گر به سوى خويش صد بار
طريق گوشهگيرى را نگهدار
*
قناعت از ديگر موارد مورد توجّه وحشى است:
مكن بهر شكم اوقات ضايع
به هر چيزى كه باشد، باش قانع
به اندك خاك چون قانع شود مار
بود پيوسته با گنجش سر و كار
*