منظومه فرهاد و شيرين
يكى از بهترين و دلانگيزترين مثنويهاى وحشى مثنوى معروف فرهاد و شيرين اوست كه با بيانى غمانگيز و عاشقانه و با لطيفترين معانى و مفاهيم عارفانه بيان شده است. اين تنها مثنوى ناتمام وحشى است كه داراى 1070 بيت است و به روش خسرو و شيرين نظامى در وزن مفاعيلن مفاعيلن مفاعيل و در بحر هزج مسدّس مقصور سروده شده است. با اين تفاوت كه در خسرو و شيرين نظامى، خسرو شخصيّتى هوسپرست است ولى فرهاد در منظومه فرهاد و شيرين وحشى داراى جلوهاى خاصّ از فضايل و خصلتهاى پسنديده است. اين مثنوى ناتمام را بعدها: كوثرى همدانى، حبيب شيرازى، وصال شيرازى و صابر شيرازى كامل كردند. وصال پس از وحشى 1251 بيت بر آن افزود و به پايان برد.
غرض عشق است و اوصاف كمالش اگر وحشى سرايد يا وصالش
ديوان: 392
در همان عصر سيّدعلى نياز شيرازى از كار با وصال با خبر مىشود و مىسرايد:
نه از فرهاد و شيرينم روايت
كنم، چون كرد از آن وحشى حكايت
اگرچه آن عروس حجله فكر
درون جمله باشد همچنان بكر
ولى چندى است تا اكنون وصالش
درآورده در آغوش خيالش
به كابينش گهرها سفت، خواهد
در اتمامش سُخنها گفت، خواهد[1]
صابر شيرازى معتقد است كه وصال مثنوى فرهاد و شيرين را به پايان برده است و خود نيز 304 بيت بر آن افزود و به پايان برد.
حديثى را كه وحشى كرده عنوان
وصالش نيز ناورده به پايان
ز وحشى ديد يارى روى يارى
وصالش داشت از يارى به كارى
بسى دُرّ معانى هر دو سفتند
به مقدارى كه بُد مقدور گفتند
ولى زان قصّه چيزى بود باقى
كه پُر شد ساغر هر دو ز ساقى
ز دور جام مردافكن فتادند
سخن از لب، ز كف خامه نهادند
*ديوان: 434
فرهاد و شيرين كوثرى با اين بيت شروع مىشود:
به نام آنكه شمع ديده افروخت
به نور ديدهام نظاره آموخت[2]
*
ابتداى فرهاد و شيرين حبيب شيرازى داراى اين بيت است:
سواد بيستون پيدا شد از دور
سوادى روشن از وى آتش طور[3]
*
دكتر زرّينكوب در كتاب با كاروان حلّه مىنويسد: از كسانى كه پس از فخرالدّين اسعد گرگانى به نظم داستانهاى بزمى پرداختند كسى به شورانگيزى و دلربايى وحشى در شيرين و فرهاد و مكتبى شيرازى در ليلى و مجنون نگفته است.[4]
افرادى چون وحدت و خوارزمى به تقليد از وحشى به سرودن فرهاد و شيرين پرداختند. اين كتاب يك بار به زبان انگليسى ترجمه و چاپ شده و در حال حاضر ترجمه چينى آن توسط چينلين زير چاپ است
(روزنامه همشهرى). صميمىترين دوست وحشى ـ ميرحيدر معمّايى ـ رباعى مستزادى درمادّه تاريخ اين مثنوى سروده است:
در مثنوى از ذوق دلارا وحشى دُرّها افشاند
تا خاتمه نارسيده امّا وحشى دُرّها درماند
دوران پى مثنوىّ بىخاتمهاش تاريخ چو خواست
گفتيم كه: «مثنوىّ ملاّوحشى» بىخاتمه ماند![5]
991 قتذكره نصرآبادى: 475
اكثر نويسندگان خصوصا آقاى احمد گلچين معانى در مكتب وقوع اين رباعى مستزاد را تاريخ فوت وحشى مىداند. دكتر صفا در تاريخ ادبيّات در ايران اشاره به همين موضوع دارد.
سعيد نفيسى در مقدمه ديوان وحشى (صفحه بيست) و در كتاب «تاريخ نظم و نثر پارسى، ج 1: 435» مادّه تاريخ فوق را مادّه تاريخ اتمام فرهاد و شيرين مىداند. امّا بنا به آنچه كه در ريحانهالادب آمده است، اين سخن درست به نظر نمىرسد زيرا معمّايى با وحشى مصاحبت و مجالست داشته و دوست صميمى و نزديك وى بوده است، ديگر آنكه معمّايى، قطعهاى در مادّه تاريخ فوت وحشى دارد كه بيت پايان آن چنين است:
گفتيم: «دور شد ز سخن ناظم سخن»
گفتند اهل نظم: «نظامى ز پا فتاد»
991 ق
گفتنى است فرهاد و شيرين وحشى در روزگار جوانى او سروده شده است، زيرا ديگر نتوانست آن را به آن دلربايى و دلانگيزى بسرايد و به اتمام رساند.
برخى مثنوى فرهاد و شيرين را «ليلى و مجنون» نوشتهاند از آن جمله در:
1. پاورقى مقاله رشيد ياسمى، در مجله آينده (س 1، ش ص 188).
2. فهرست نسخههاى خطّى دانشكده الهيّات دانشگاه تهران (ج 1: 136)، نسخه شماره 8/172 ب.
برخى نام اين مثنوى را خسرو و شيرين ناميدهاند از جمله:
1. خسرو و شيرين (نسخه خطى شماره 11996 آستان قدس).
2. مدرّس تبريزى در ريحانهالادب، هم فرهاد و شيرين و هم خسرو و شيرين را متعلّق به وحشى دانسته است.[6]
[1]×. فارسنامه ناصرى، ميرزاحسن فسايى، به كوشش منصور رستگار فسايى، تهران: اميركبير، 1367، ج 2: 1106.
[2]×. شيرين و فرهاد: كوثرى قرهباغى، نسخه خطّى كتابخانه مركزى آستان قدس رضوى، شماره 11785، برگ اوّل.
[3]×. تذكره ميكده، محمّدعلى وامق يزدى، به كوشش حسين مسرّت، تهران: ما، 1371: 108، 109 و 297 و نيز بنگريد به مقاله «حبيب شيرازى سخنورى گمنام»: حسين مسرّت، آشنا، س 3، ش 16 فروردين ـ ارديبهشت 73: 82ـ86.
[4]×. با كاروان حلّه: عبدالحسين زرّينكوب، تهران: علمى، چاپ ششم 1370: 195.
[5]×. تذكره نصرآبادى، همان جا: 475.
[6]×. ريحانهالادب: محمّدعلى مدرّس تبريزى، تهران: خيّام، چاپ سوّم 1369، ج 5 و 6: 307.