مرتضی ایمانی از معدود مجریانی است که اجرای حرفه ای صحنه را دنبال می کند . از مجریان صحنه ایران که سالهای متمادی شادی بخش مراسم و جشنهای ایرانیان بوده است. تلاش و همت مرتضی ایمانی در ارتقاء مجریگری صحنه قابل تقدیر و ستایش است . صدای تهران سالهاست با اجرای مرتضی ایمانی و گروه همکارانشان در هر کوی و برزن این مرز پر گهر به شادی آفرینی مشغول است . در این خبرنامه مصاحبه ای را ترتیب داده ایم تا صحبت های این مجری هنرمند و مردمی را بشنویم. پیشاپیش از همکاری آفای حسین وکیلی بابت تهیه این مصاحبه تشکر و تقدیر می شود.
در همین مورد : مرتضی ایمانی مجری صحنه + ویدئو
- 1.آقای ایمانی لطفاً ابتدا خودتون رو برای خوانندگان خبرنامه مجازی ایران مجری معرفی نمایید.
به نام حضرت دوست که هرچه داریم از اوست و هر چه نداریم هم از خیر و مصلحت اوست
سلام،
سلامم به گرمای دستت ای دوست دلم لحظه ای با دلت روبروست
بگو عاشق ایرانی ، تا سلامت کنم تمام دلم را به نامت کنم
مرتضی ایمانی هستم فرزند شهریار، نگین سبز غرب استان تهران ، فارغ التحصیل رشته فیلم سازی و کارگردانی
- 2. ضمن تشکر از پذیرش انجام این گفتگو بفرمایید چگونه وارد عرصه اجرای صحنه و کارگردانی شدید و از چه زمانی اقدام به تاسیس موسسه فرهنگی هنری صدای تهران نمودید .چه مسیری راطی کردید و هم اکنون صاحب چه موقعیتی می باشید ؟
تأتر را از دوره راهنمایی شروع کردم ،اول راهنمایی بودم ، دایی ام سوم راهنمایی او کارگردان ما بود ، تعداری از بچه های مدرسه را در یک کلاس جمع کرد و تست بازیگری گرفت تا بتواند برای سایر دانش اموزان و معلمان تأتر سربداران را اجرا کند .نقش شیخ حسن جولی را من و یکی از بچه ها تست دادیم و من قبول شدم ، دوستم ناراحت شد که چرا پذیرفته نشده است و از من کینه به دل گرفت ، او نقش مأمور را بازی میکرد ، روزی که در حیاط مدرسه اجرا داشتیم به شدت حسادت و لج گلوی مرا به میله پرچم بست ( البته جزء نقش بود ) ولی خیلی محکم بست به شکلی که داشتم خفه میشدم ، چهر ه ام سرخ شده بود و همه فکر میکردند که چقدر نقشم را طبیعی بازی میکنم تا اینکه یکی از معلمان آمد و وسط اجرا نمایش را قطع کرد و مرا نجات داد .، روز سختی بود ، ترسیده بودم ، دیگر دوست نداشتم بازی کنم ، دایی ام از مقطع راهنمایی وارد دبیرستان شد و بعد از اینکه کلاسهای تأتر را ادامه دادم ، وقتی تأتری را کارگردانی میکردم در ابتدای نمایش و در بخش رورانس بازیگران را معرفی میکردم و توضیحاتی را به تماشچیان میدادم ، در آن زمان تعدادی از مردم میگفتند که تُن صدای خوبی داری و آن تشویق ها انگیزه ای شد اما فرصت گویندگی برایم پیش نیامد تا اینکه ...
در پایان اموخته های تأتر را مدیون دکتر قطب الدین صادقی هستم و از ایشان همیشه به عنوان استاد یاد میکنم.
صدای تهران نیز از سال 75 تأسیس شد و با عنایت پروردگار کم و بیش راه خود را ادامه می دهد.
- 3.آیا از این که این حرفه مجری گری را انتخاب کردید خوشحالید و هدفتون برای این انتخاب چه بود؟
راستش برای گویندگی نه کلاس رفتم و نه استادی داشتم ، با آزمون و خطاهای بسیار رفته رفته اجرایم شکل گرفت تا سبک اصلی خودم را پیدا کردم ، گویندگی حرفه من نیست بلکه راهی است برای کاتارسیس ( پالایش روح ) ، همیشه تلاش کردم به دیگران انرژی مثبت بدهم و از عشق و محبت و مهربانی برایشان سخن بگویم و آنان رار از دغدغه های روزمره زندگی رها ساخته و به آرامش برسانم.
لسان الغیب حضرت حافظ می فرمایند : بارها گفته ام و بار دگر می گویم که من دلشده این ره نه بخود می پویم
در پس آینه طوطی صفتم داشته اند آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم
- 4. به نظرشما کسانی که می خواهند وارد این عرصه بشوند باید چه آموزه هایی را بیاموزند تا به عنوان مجری صحنه محسوب شوند ؟یا این که یک مجری خوب و موفق صاحب چه ویژگی هایی باید باشد؟
دانش و اطلاعات عموموی و یا اینکه اطلاعات کافی در خصوص موضوعی را که میخواهند پیرامون آن بحث و گفتگو داشته باشد.کلاسهای گویندگی اساتید را طی کنند و از تجربیات انان بهره بگیرند. مجری باید بدون نقاب بوده و با خودش صادق باشد و خالصانه با تمام وجود با مردم سخن بگوید و اجرا را دلی پیش ببرد،
سخن که از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند
و لبخند را هرگز فراموش نکند،و سعی کند انرژِی مثبت را به مردم انتقال بدهد.
- 5.خاطره ای به یادماندنی ازاولین اجرایی که داشتید؟
سال 1372 در تهران قرار بود نمایشی را برای شرکتی اجرا نماییم ، تماشاگران ، کارگران آن شرکت بودند که در سالن اجتماعات حضور داشتند و قرار بود اجرا رأس ساعت9 صبح برای پرسنل شروع شود ، مجری برنامه مشکلی برایش پیش آمده بود و نیامد ، همه استرس داشتند و مضطرب بودند و زمان داشت سپری میشد ، مدیر روابط عمومی آن شرکت امد پشت صحنه به مدیر برنامه اعتراض کرد و گفت مدیر عامل داخل سالن نشسته و میگوید چرا برنامه را اجرا نمیکنید ؟ گفتیم مجری نیامده است ،گفت ان کجاست؟ ، گفتم نمیدانم و واقعا کسی از او خبر نداشت ، در آن زمان هم موبایل نیامده بود و همه کلافه بودند ، پس از کلی ناراحتی و نگرانی ناگهان کت مدیر روابط عمومی را از تنش خارج کردم و پوشیدم و چند لحظه بعد خودم را پشت تریبون قرار دادم و برنامه را آغاز کردم ، صدای تپش قلبم به شدت شنیده میشد ، چنانچه احساس میکردم ک تماشاگران نیز میشنوند ، پاهایم میلرزید ، توان ایستادن نداشتم و با دستانم تریبون را محکم گرفته بودم خوشبختانه کسی پاهایم را نمی دید ، مدیر روابط عمومی هاج و واج مانده بود اما به مدیر عامل چیزی نگفت ، پس از نیم ساعت یک بخشی از برنامه که اجرا شد صدای ضربان قلبم کاهش پیدا کرد و رفته رفته با یاد و نام خدا آرامش خود را به دست آوردم ، مدیر عامل را برای ایراد سخنرانی پشت تریبون دعوت کردم ، وقتی به روی صحنه آمد با من دست داد ، احساس کردم دست او نیز میلرزد، به شدت و گرمی دست مرا به نشانه ی رضایت از اجرا فشار داد، اعتماد به نفسم بالا رفت، آهسته در گوشم نجوا کرد که اقای مجری چرا دیر آمدی؟ من فقط به او نگاه کردم... بی درنگ پاسخ داد: دیر آمدی اما ارزشش را داشت ، اجرای خوبی داری موفق باشی...
بدین سان از آن روز به بعد اجرای مرتضی ایمانی آغاز شد و خودم را باور کردم و خدا را سپاس گفتم که آن روز با نیامدن مجری اصلی این فرصت به من داده شد که خودم را روی صحنه و در عرصه ی گویندگی پیدا کنم.
- 6.آیامی شود به اجرای صحنه به عنوان یک شغل نگاه کرد؟
اگر مجری، صاحب سبک منحصر به فرد خودش باشد آری
- 7.شما به اقتضای شغلتان درشهرها و استان های مختلف برنامه اجرا می کنید . آیا فرهنگ و سنت مردم شهرهای مختلف درکار شما تاثیر خاصی هم داشته؟
آری ، ما را بر این داشت ضمن آگاهی و شناخت به همه فرهنگ ها و سنت ها احترام ویژه ای بگذاریم و بنا به موقعیت جغرافیایی و اقلیمی برنامه ای را باذائقه خودشان ارائه دهیم که قابل باور و پذیرش باشد و احساس هم ذات پنداری ایجاد شود، همین امر باعث شد که ما نیز بیشتر به شکوفایی برسیم.
- 8.آیا فرزند شما هم در عرصه هنر فعالیت خاصی دارد؟
نازنین 14 سال دارد و علاقه مند بازیگری و کارگردانی سینماست و گاهی اوقات روی صحنه به همراه من گویندگی میکند ،پیانو هم مینوازد ولی اخیراً به دلیل حجم درسها و کلاسهای فشرده ی اموزشی تن به اجرا نمیدهد.
- 9. ازهمکاران رسانه ای و از هنرمندان و بازیگرانی که با آن ها کار کردید با کدام رابطه نزدیک تری دارید؟
نامشان بسیار است ، می ترسم از قلم بیفتند ولی تا جایی که ذهنم یاری می دهد از انان یاد میکنم ، عزیزانی چون رضا عطاران، مجید صالحی، یوسف تیموری، بهنوش بختیاری، ستاره اسکندری، عاطفه نوری، منوچهر آذری، امیر جعفری، نسرین مقانلو، سید مرتضی حسینی، امین حبیبی، شاهین آرین، مجتبی کبیری، کامران تفتی، پوریا پورسرخ، محمد علیزاده، مجید اخشابی، علیرضا افتخاری، مجید خراط ها، ساعد هدایتی، یوسف صیادی و...
- 10. در خبر ها خواندم خارج از کشور هم برنامه داشته اید . در کدام ازکشور ها اجرای برنامه داشتید؟ و استقبال هموطنان چگونه بود؟
بله، لندن، گلاسکو، منچستر، جزیره ی آیلاوایت (جنوب غربی لندن) و دبی با استقبال گسترده هموطنان روبرو بودیم و برنامه های خوبی اجرا شد.
- 11. چه عاملی باعث پیشرفت چشم گیر شما در عرصه اجرای صحنه مخصوصاً جشن های ملی مذهبی شده است؟
ابتدا لطف خداوند و سپس ذکر خدا ،یاد ائمه و معصومین ، آن هم با جان و دل
- 12. شما علاوه به اجرا به کارگردانی کارهای مختلف سینمایی و تئاتری نیز می پردازید می شود از کارهایی که انجام داده اید یا قرار است انجام دهید حرفی بزنید؟
شش اثر VCD از صدای تهران حاصل تلاش بنده و همکارانم در مؤسسه ی صدای تهران است، دو فیلم کوتاه تحت عنوان آتش درون و آب بان که منتخب جشنواره ی اصفهان شد و در زمستان 90 اولین ساخته نیمه بلند سینمایی تحت عنوان رهایم کن را در سبزوار تولید نمودم که قصه ی فریاد بی صدای معصومه ایست که به ظاهر ناتوان ذهنی اما در بطن داستان از همه ی ما توانمند تر دیده میشود، در حال حاظر نمایش کمدی خانوادگی ازدواج سرّی را با حضور جمعی از هنرمندان صدای تهران در اصفهان به روی صحنه بردیم که خوشبختانه با موفقیت چشمگیری رو برو شده است و به یاری خداوند در مرحله ی پیش تولید فیلم سیمایی تحت عنوان بی تاب هستم.
- 13. آیا برای هنرمندان نو ظهور در اجرای صحنه درگروهتان قدمی برداشته اید و استعدادهای هنری راچگونه پیدا می کنید؟
در یکی از VCD های صدای تهران اعلام کردیم هر کس هنری دارد می تواند به جرگه ی صدای تهران بپیوندد البته پس از مراحل تست و ارزشیابی. البته همین جا هم اعلام می دارم از استعداد های هموطنان استقبال می کنیم.
- 14. برای هر یک ازعبارتهای زیر یک پاسخ کوتاه بنویسید؟
اجرا = عشق
زندگی = مهربانی
تهران = صدا
طنز = مرهم
هنرمند = با احساس
کودک=پاک
مجمع مجریان ایران = روزنه
هر کسی که دوست دارید از او تشکر کنید = خدا
احساس = همه ی وجود
استاد = تجربه
ایران = ماندگار
سفر = پختگی
آخرین اجرا = وداع
مادر = فراموش نشدنی
مشتاق دیدار = صلح
مرتضی ایمانی = مردمی
سلطان خنده ایران= مهدی صفوی زاده
- 15.در پایان هرچه می خواهد دل تنگت بگو؟ پریدی ز گلزار ما سوی دشت ندیدی چه بر این دل ما گذشت
مصاحبه کننده : حسین وکیلی
با تشکر از مرتضی ایمانی بابت مصاحبه با خبرنامه ایران مجری . امید است چون همیشه بر اجرای صحنه ایران بدرخشند و بر قله های هنر دلدادگی ،دل مردمان ایران زمین را شاد گردانند.