خلاصه داستان فرهاد و شيرين

بخش دوّم: نقد و تحلیل آثار وحشی بافقی
ابزارها
تنظیمات نوشتاری

خلاصه داستان فرهاد و شيرين

خسرو پرويز ، شيرين را رها مى‏ كند، خاطر شيرين غمگين مى‏شود خصوصا اينكه از جاسوسان شهر خبردار مى‏ گردد كه پرويز بناى عشق و عاشقى بر شكر اصفهانى گذاشته است. شيرين تصميم مى‏گيرد از شهر خارج شود و در جايى دلكش و خرّم و سرسبز سكنى گزيند. خادمان و پرستاران شيرين نزهتگاهى دلنشين و پر طراوت در دشت بيستون مى ‏يابند. شيرين پس از وداع با خادمان مشكوى خسرو از قصر خارج مى‏گردد و با ناراحتى تمام به دشت بيستون مى‏ رود.

به دشت كه مى‏ رسد تصميم مى‏ گيرد قصرى زيبا بنا نمايد و استادى هنرمند را جست‏ و جو مى‏ كند. خادمان فرمان شيرين را اطاعت كرده دو استاد هنرمند مى‏ يابند و به وصف شيرين مى‏ پردازند. فرستادگان شيرين به استاد هنرمند ـ فرهاد ـ پاداشهاى گران و سنگين نويد مى‏ دهند و فرهاد كه هنرش را با زر نمى‏ سنجد آشفته مى‏ شود و مى‏ گويد:

 

به ذوق كارفرما كار سازيم      ز مزد كارفرما بى‏ نيازيم

 

 

 

ديوان: 533

 

 

در پى توصيفهاى خادمان از شيرين، فرهاد نديده عاشق وى مى‏ شود و خواهان برشمردن ويژگيهاى اخلاقى و رفتارى شيرين از جانب خادمان مى‏ گردد. از آن طرف شيرين سر مست از باده، سوار بر اسب به تفرّج  پرداخته برفراز پشته‏اى گروه آشناى خويش را مى‏بيند. نزديك كه مى‏ شوند از آنها مى‏ پرسد كه آيا صنعت پيشه‏ اى آورده ‏ايد؟

آنان جواب مى‏دهند دو مرد كاردان آورده‏ ايم كه در هنر طاق‏ اند و مشهور آفاق. نخستين ايشان با وعده‏ هاى زر فريفته نمى‏ شود، صنعت خويش را با گنج برابر نمى‏ داند و زر و سنگ در نظر وى يكى است.

شيرين مى‏ گويد: حتما او ديوانه‏ اى بيش نيست!

جواب مى ‏دهند: نه تنها ديوانه نيست بلكه كسى چون او فرزانه نيست و بخاطر كارفرما به كار و صنعتگرى مى‏ پردازد.

شيرين از هنرمند ماهر ـ فرهاد ـ مى‏پرسد: نامت چيست و از كدام سرزمينى؟

او جواب مى‏دهد: من مسكينى چينى‏ ام و نامم فرهاد است، از خويش آزادم ليكن غلام توام.

شيرين لازمه وفادارى را دلى از آهن و جانى از سنگ معرّفى مى‏كند و فرهاد مى‏ گويد كه دل و جان من جاى عشق است. سپس شيرين و فرهاد با هم به گفتگو مى ‏پردازند. ناگهان نگهبانان از هر طرف مى‏ رسند و اين دو دلداده خاموش مى‏ مانند و حكايت نيم گفته مى‏ ماند:

 

نواى عشقبازان خوش نوايى است      كه هر آهنگ او را ره به جايى است



ديوان: 543

داستان نيمه‏ تمام فرهاد و شيرين وحشى را ابتدا  وصال شيرازى و سپس صابر شيرازى به پايان بردند.


 

 

 

 

کاربران زیادی از موتور های جستجو به این صفحه می رسند. توجه داشته باشید این یک صفحه از کتاب نفد آثار وحشی بافقی از فریبا علومی یزدی است . شما می توانید در این خصوص ،کتاب را در همین سایت مطالعه نمایید . این اطمینان به شما داده می شود از خواندن نقد آثار وحشی بافقی لذت کافی خواهید برد.شما می توانید از نمودار درختی پایین همین صفحه موضوعات کتاب را ببینید.