مفاخره

بخش دوّم: نقد و تحلیل آثار وحشی بافقی
ابزارها
تنظیمات نوشتاری

مفاخره

«شعر حافظ همه بيت‏الغزل معرفت است     آفرين بر نفس دلكش و لطف سخنش» (حافظ)

وحشى چون شاعران ديگر به «نفس دلكش» و «لطف سخنش» اشاره دارد. شيخ اجل سعدى نيز به طرز سخنش تفاخر مى‏ورزد آنجا كه مى‏گويد:

 

بر حديث من و حسن تو نيفزايد كس     حد همين است سخندانى و زيبايى را

*

 

هنر بيار و زبان آورى مكن سعدى

چه حاجت است بگويد شكر كه شيرينم



و حافظ نيز در فخر خود بيان مى‏دارد:

 

در آسمان نه عجب گر ز گفته حافظ

سماع زهره به رقص آورد مسيحا را[1]



وحشى طبع سحرانگيز خود را مديون چشم غزالى مى‏داند كه انگيزه سرودن غزل را در وجودش پروراند. وحشى بيان مى‏دارد اشعارش داراى معانى و مفاهيم بلندى است كه به صورت الفاظ و عبارات درمى‏آيد و پى بردن به اين معانى در وهله اوّل صورت نمى‏گيرد بلكه احتياج به تفكّر و تأمّل دارد.



خوش است طرز اداهاى خاصّ با وحشى

خوش آن كه پيروى طرز ما تواند كرد



*ديوان: 53

 

وحشى به فكر چشم غزالى بهر غزل

انگيز طبع سحر طرازم زياده شد



*ديوان: 55

 

اعتماد ما يكى صد شد به وحشى زين غزل

كيست كو صد آفرين بر اعتقاد ما نكرد



*ديوان: 71

 

وحشى كه شد گوهرفشان در وصف عقد گوهرش

نبود عجب كز نظم او از درّ مكنون بگذرد



*ديوان: 74

 

نه خوش آمده است وحشى تو غريب خوش ادايى

همه طرز تازه‏گويى، ز تو كيست تازه‏گوتر



*ديوان: 93

 

وحشى چه معنى‏ها كه تو كردى به اين صورت عيان

تا ره به اين معنى برد كو پى به معنى برده‏اى



*ديوان: 153




[1]×. يغمايى، حبيب: «صائب»، در كتاب: «صائب و سبك هندى ...»، همان: 307 و 308.