مضامين غزل هاي وحشي - درد عشق را فقط عاشق درك مى‏كند

بخش دوّم: نقد و تحلیل آثار وحشی بافقی
ابزارها
تنظیمات نوشتاری

درد عشق را فقط عاشق درك مى‏كند

وحشى معتقد است هر كسى نمى‏تواند درد عشق را درك كند مگر اينكه خودش صاحب درد شود، همان‏گونه كه حال تنهاگرد را تنهاگرد مى‏داند كه چيست، آتش سردى كه درون سنگ را بگدازد كسى مى‏داند كه داراى آه سرد بوده باشد، بازى عشق را عقل در نمى‏يابد، بايد باده عشق را نوشيد و هر كس يك پيمانه از باده عشق را بنوشد مى‏تواند عشق را و صد درياى زهر آن را درك كند. پس بايد عاشق بود تا درد عشق را درك نمود.

 

قدر اهل درد صاحب درد مى‏داند كه چيست

مرد صاحب درد، درد مرد، مى‏داند كه چيست

 

هر زمان در مجمعى گردى چه دانى حال ما

حال تنهاگرد، تنهاگرد مى‏داند كه چيست

 

رنج آنهايى كه تخم آرزويى كِشته‏اند

آنكه نخل حسرتى پرورد مى‏داند كه چيست

 

آتش سردى كه بگدازد درون سنگ را

هر كه را بوده است آه سرد مى‏داند كه چيست

 

بازى عشق است كاينجا عاقلان در ششدرند

عقل كى منصوبه اين نرد مى‏داند كه چيست

 

قطره‏اى از باده عشق است صد درياى زهر

هر كه يك پيمانه زين مى‏خورد مى‏داند كه چيست

 

وحشى آن كس را كه خونى چند رفت از راه چشم

علّت آثار روى زرد مى‏داند كه چيست



*ديوان: 32