هنر داستانسرايى در منظومه خلدبرين

بخش دوّم: نقد و تحلیل آثار وحشی بافقی
ابزارها
تنظیمات نوشتاری

هنر داستانسرايى در منظومه خلدبرين

 

وحشى در توصيف زيبايى دختر پادشاه با هنرمندى خاصّ تك‏تك اجزاى جسمانى و ظاهريش را به نحو احسن برمى‏شمارد:

زلف كجش حلقه كش گوش ماه    چشم غزال از پى چشمش سياه

خال  رخش  داغ  دل  آفتاب        غاليه‏اش   پرده   در  مشك   ناب

طره كه در پاى خود انداخته      دام ره كبك درى ساخته

منظره‏اى داشت چو قصر سپهر     شمسه طاقش گل زرّين مهر

نسر فلك طاير ديوار او                تاج زحل قبه زر كار او



*ديوان: 396

وحشى هنگام بيان كردن داستان، تصاوير و اجزا و عناصر طبيعت را به زيبايى به تصوير مى‏كشاند؛ مثلاً در حكايتى كه سخنورى را مى‏خواستند به خاطر خطايى كه از او سرزده مجازات كنند، صبح را زيبا توصيف مى‏كند:

 

صبح كزين مشعل گيتى فروز

شعله كشد، شعله آفاق سوز



ديوان: 401