لغات و اصطلاحات يزدى در ديوان وحشى

بخش دوّم: نقد و تحلیل آثار وحشی بافقی
ابزارها
تنظیمات نوشتاری

لغات و اصطلاحات يزدى در ديوان وحشى

 

وحشى اصلاً اهل بافق بوده است بعد به همراه برادرش مرادى بافقى براى گذران عمر و امرار معاش و كسب فيض از محضر درس استادان به يزد سفر نموده، رحل اقامت مى‏افكند؛

از اين رو كلام وحشى تحت تأثير لهجه يزدى قرار گرفته و در بعضى اشعارش كلمات، اصطلاحات و تركيبات يزدى كه عوام نيز از آنها استفاده مى‏كردند، ديده مى‏شود. كلماتى چون:

طور، ادا، سهل، پروا و تركيبايى چون: بعد عمرى، بى‏ملاحظه، گرم‏اختلاط، كم‏محلى، پرخوبى، غمِ كار داشتن، حال خود بودن و غيره در اشعار وحشى به چشم مى‏خورد. شايد يكى

از دلايلى كه بعضى تذكره‏نويسان و محقّقان «وحشى بافقى» را «وحشى يزدى» ناميده‏اند وجود قابل محسوس لغات و اصطلاحات يزدى در ديوان وى باشد.

 

نصيحت اين همه در پرده با آن طور خودرأيى

مگر وحشى نمى‏ داند زبان رمز و ايما را

*ديوان: 3

 

بگذران دانسته از ما گرادايى سرزده است

بوده نادانسته گر از ما خطايى سرزده است



*ديوان: 24

اصطلاح يزدى: بندى از تركيب‏بند گله يار دل آزار:

 

خوش كنى خاطرِ وحشى به نگاهى، سهل است

سوى او گوشه چشمى ز تو گاهى سهل است



(هنوز در يزد كاربرد دارد).

*ديوان: 299

بندى از تركيب‏بند وحشى در سوگ دوستى:

 

سير از عمرِ خود در زندگى خويشتنم

نيست پرواى خود از بى‏تو دگر زيستنم



پروا داشتن: حوصله داشتن، حال كارى داشتن: هنوز به اين معنى در يزد كاربرد دارد.[1]

*ديوان: 321

 

چيست باز اين زود رفتن يا چنين دير آمدن

بعد عمرى كامدى، بنشين، زمانى پيش ما



*ديوان: 11

 

از تيغ بى‏ملاحظه آه ما بترس

اولى است اينكه كس نشود هم نبرد ما



*ديوان: 12

 

به اغيار از تو اين گرم اختلاطيها كه من ديدم

عجب نبود اگر چون شمع دارم اشكباريها



*ديوان: 13

 

تويى كه عزّت ما مى‏برى به كم محلى

وگرنه خوارى عشقت هلاك صحبت ماست



*ديوان: 22

 

آنكه هرگز ياد مشتاقان به مكتوبى نكرد

گرچه گستاخى‏است مى‏گوييم، پُرخوبى نكرد



*ديوان: 81

 

 

 

 

 

 

 

 

 


[1]×. نك: واژه‏نامه يزدى: ايرج افشار: 53.