معشوق جفاپيشه وحشى زمانى غمگسار وحشى بوده است

بخش دوّم: نقد و تحلیل آثار وحشی بافقی
ابزارها
تنظیمات نوشتاری

معشوق جفاپيشه وحشى زمانى غمگسار وحشى بوده است

معشوق ستم‏پيشه وحشى زمانى يار و ياور وى بوده است. وحشى در شب غم هجران روز خوش غمگساريهاى دلبرش را كه دلى صافتر از آيينه داشته است به ياد مى‏آورد. وحشى از زمانى ياد مى‏كند كه يارش با وى به كين نبوده است ولى اكنون جانان هيچ گونه لطف و نظر و رحمى به اين گداى بى‏سر و پا (وحشى) ندارد.

 

پيش از اين با ما دلى ز آيينه بودش صافتر

آهى از ما سر زده است و اين كدورتها شده است

 

*ديوان: 25

 

 

زان عهد ياد باد كه از ما به كين نبود

بودش گمان مهر و هنوزش يقين نبود

 

من خود گره به كار خود انداختم كه تو

زين پيش با منت گرهى بر جبين نبود



*ديوان: 63

 

شب غم كشت ما را ياد باد آن روز خوش وحشى

كه مى‏كرد از طريق مهر ما را غمگساريها

 

*ديوان: 13

 

تو همان يارى كه با من داشتى صد التفات

كاين زمان با صد غم و اندوه يارم كرده‏اى



*ديوان: 152

 

جانان نظرى كو ز وفا داشت، ندارد

لطفى كه از اين پيش به ما داشت، ندارد

 

رحمى كه به اين غمزده‏اش بود، نمانده است

لطفى كه به اين بى‏سر و پا داشت، ندارد



آن پادشه حسن ندانم چه خطا ديد؟

كان لطف كه نسبت به گدا داشت، ندارد

 

گر يار خبردار شود از غم عشّاق

جورى كه به اين قوم روا داشت، ندارد

 

وحشى اگر از ديده رود خون عجبى نيست

كان گوشه چشمى كه به ما داشت، ندارد



*ديوان:52