معاصران وحشى
الف ـ استادان
نخست، شرف الدّين على بافقى است كه از سخنوران و دانشمندان زمان خود بود و همه به خوبى از او ياد نموده اند. وحشى نيز در دو جاى ديوان خود از او نام مى برد:
«شرفا»! ساقى عنايت تو گو دماغ مرا معطّر كن
زآنچه آتش بر آبگينه زند بزمِ تاريك ما منوّر كن (ديوان: 288)
ديگر استادش به تعبير على قلى خان واله داغستانى و تقى الدّين اوحدى: «مرادى بافقى» است، چنانكه واله گويد: «مولانا مرادى بافقى برادر بزرگ مولانا وحشى است و مولانا وحشى را او تربيت كرده»، اوحدى نيزگويد: «در حديث، او به شرف صحبت استادان مى رسيده» وحشى تركيب بندى در سوگ اين برادر دارد:
آه اى فلك ز دست تو و جور اخترت
كردى چو خاك پست مرا، خاك بر سرت...الخ (ديوان: 328ـ327)
ب ـ شاگردان
در تذكره ها درج است كه چند تن از مكتبِ عشق او درس آموختند، نخست: قاسم بيگ قسمى افشار (متوفّى 989 ق) كه عاقبت سر در راه عشق باخت و وحشى نيز در رثايش سرود:
پُشت من بشكست كوهِ درد جانفرساى من بازم افزايد همان اين درد كارافزاى من
... اينكه قاسمبيگِ قسمى كشته شد تحريكِ توست هر چه شد از شرمى روى شبِ تاريك توست ... الخ (ديوان: 19ـ313)
ديگر: رامى اردوبادى كه به نوشته صادقى كتابدار: «شاگرد محبوب مولانا وحشى بود و اين تخلّص را نيز بدين سبب به وى داده اند كه چنان آهوى وحشى را بر خود رام ساخته بود.[1]
ديگر: ظهورى ترشيزى كه آذر بيگدلى او را «از تلامذه وحشى يزدى» دانسته است.
ديگر تقى الدّين اوحدى بليانى كه بعدها ديوان وحشى را گردآورى كرد[2]، پس از آن شرفِ زردوز تبريزى و طهماسبقلى بيگعرشى را مىتوان نام برد.
پ ـ شعراى معاصر
در دستگاه بخشنده و در تختگاه رضوان نشان ميرميران در تفت، سخنوران بسيارى گرد آمده بودند كه نامورترين شان اينانند: شرف الدّين على بافقى، اُلفتى يزدى، كسوتى يزدى، فسونى يزدى، ظهورى ترشيزى، غوّاصى يزدى، زمانى يزدى، عشرتى يزدى، تابعى خوانسارى (يزدى)، ملاّمؤمن حسين يزدى، موحدالدّين فهمى كاشانى و وحشى بافقى.[3]
وحشى با برخى از سرايندگان درگاه ميرميران مصاحبت و مكاتبت و با پارهاى معارضت و مهاجات داشت، از آن جمله با: فسونى، اُلفتى، كسوتى، غوّاصى، فهمى كه در اين بارگاه بودند و شجاعالدّين غضنفر كاشانى گلجارى، ضميرى همدانى، حيدرى تبريزى، يارى يزدى و محتشم كاشانى كه بيرون از اين بارگاه بودند، ميانه خوبى نداشت.
بين وحشى و محمّدباقر خرده كاشانى، حافظ حاجىبيك قزوينى، رفيعالدّين مير حيدر معمّايى طباطبايى كاشانى (رفيعى)، محمّد ولى دشت بياضى، نقى كمرهاى، ميلى هروى، قاضى قلندر هروى، غيرتى شيرازى، فكرى اصفهانى، عرفى شيرازى، هلاكى همدانى، شجاع كاشانى، رضايى كاشانى، صرفى ساوجى، قاضى نورالدّين اصفهانى، امير صبرى روزبهان، حُزنى اصفهانى، مظهرى كشميرى، حسابى نطنزى و تنى چند شاعر ديگر مشاعره و مباحثه برقرار بوده است.
ت ـ نويسندگان
1ـ ملاّعبداالنبى فخرالزّمانى نويسنده تذكره ميخانه، تأليف در 1028 ق.
2ـ امين احمد رازى، نويسنده هفت اقليم، تأليف در 996 تا 1002 ق.
3ـ تقىالدّين اوحدى بليانى نويسنده عرفات العاشقين و عرصات العارفين، تأليف در 1022 ق.
4ـ صادقى كتابدار، نويسنده تذكره مجمعالخواص، تأليف در 1016 ق (در همان سالها به يزد آمده است).
5ـ شيخ ابوالقاسم كازرونى، نويسنده سُلّمالسموات، تأليف در 1014 ق.
6ـ محمّدعارف لقايى، نويسنده مجمعالفضلا، تأليف در اواخر قرن 10 و اوايل قرن 11 ق.
7ـ شاهحسينبن ملك غياثالدّين محمود سيستانى، نويسنده تذكره خيرالبيان، تأليف در 1014 ق.
8ـ تقىالدّين حسينى كاشانى «ذكرى»، نويسنده خلاصهالاشعار و زبدهالافكار، تأليف در 1016ـ975 ق.
9ـ اسكندربيگ منشى، نويسنده عالمآراى عبّاسى، تأليف در 1038 ق.
10ـ ابوالفضل علاّمى، نويسنده آيين اكبرى، تأليف در 1004 ق.
ث ـ پادشاهان و فرمانروايان
به عبارتى ممدوحان وحشى عبارت بودند از: شاه تهماسب صفوى، شاه اسماعيل دوّم صفوى، شاه محمّد خدابنده صفوى
و از بزرگان: غياثالدّين محمّد ميرميران يزدى از اَعقاب شاه نعمت اللّه ولى و از نوادگان دخترى شاه اسماعيل صفوى، شاه خليل اللّه ثانى فرزند ميرميران، ميرزا عبداللّه خان اعتمادالدّوله
صدراعظم، بكتاشبيگ افشار پسر سلطان افشار و داماد ميرميران، جانقلى، خاناحمد، نوّاب محمّد ولى سلطان افشار فرمانرواى كرمان، عبّاس بيگ برادر محمّدولى سلطان، قاسمبيگ قسمى افشار پسر سلطان محمّد و شاگرد وحشى، شاه نورالدّين نعمتاللّه باقى و محمّد سلطان حاكم كاشان.
امّا ممدوح واقعى وحشى، همانا ميرميران فرمانرواى كامكار و دادگر يزد بود:
در طلسمِ باطن او گنج درويشى نهان وز جبين ظاهرش سيماى شاهى آشكار (ديوان: 198)
[1]×. مجمعالخواص: صادقى كتابدار، ترجمه عبدالرّسول خيّامپور، تبريز، بىنا، 1327: 232.
[2]×. فهرست نسخههاى خطّى فارسى: احمد منزوى، تهران: موسّسه فرهنگى منطقهاى، 1350، ج 3: 1898.
[3]×. درباره اين سخنوران بنگريد به: تذكره نصرآبادى: محمّدطاهر نصرآبادى، به كوشش حسن وحيد دستگردى، تهران: فروغى، چاپ سوّم، 1361.