صنايع ادبى در منظومه خلدبرين
تمثيل:
رو به درشتى چو بد انديش كرد ناله بسى از عمل خويش كرد
[گشته چو سوهان به درشتى مثل ناله از او خاسته در هر عمل]
*ديوان: 403
پست نشد پايه اهل صفا
گرچه فرو دست تواَش گشت جا
[مرتبه شمع نگرديده پست
گرچه كه از دود فروتر نشست]
*ديوان: 407
فتنه مينگيز و بترس از ستيز
ورنه شوى كشته در آن فتنهخيز
[خلق كشند آتش خلوت فروز
زانكه مبادا شود آفاق سوز]
*ديوان: 414
تناسب و مراعات نظير:
شكر و سپاسى كه خدا را سزد
خالق ما، رازق ما را سزد
*ديوان: 390
بتگر اگر تيشه نيارد به دست
پيكر بت را نتوان نقش بست
*ديوان: 390
حاجب شه رفت و به فرمان شاه
برد كشانش به سوى بارگاه
*ديوان: 411
جناس لاحق:
بستم از آنرو در كاشانه سخت
تا تو نيارى به در خانه رخت
*ديوان: 392
جز تو كسى ميوه اين شاخ نيست
غير تو زيبنده اين كاخ نيست
*ديوان: 393
گنج ز من مىطلبى گنج چيست؟
حاصل ايّام بجز رنج چيست؟
*ديوان: 412
جناس مطرّف:
هر نفسى را نبود اين اثر
مىوزد اين باد ز باغ دگر
*ديوان: 394
جناس زايد:
از طرف حسن برون تاخت ناز
وز طرف عشق درآمد نياز
*ديوان: 389
رفت يكى پيش كه مقصود چيست؟
گرنه ز سودا است در اين سود چيست؟
*ديوان: 398
جناس زايدالوسط:
خواند عزيزان و به صد جد و جهد
بست بدو عقد زليخاى عهد
*ديوان: 399
ور تو به گنج و درمى محترم
چون كنى آن دم كه نباشد درم
*ديوان: 405
آهوى چين گشته چنين خوش نفس
زانكه خورد برگ گياهى و بس
*ديوان: 409
جناس تامّ مماثل:
اين همه دُرها كه سرشك تو سود
نيست دلت را چو مفرّح چه سود
*ديوان: 402
جناس مركّب:
در هدف گربه چو افتاد موش
وصف دگر كرد به هر تار موش
*ديوان: 408
جناس زايد مذيّل:
بتگر اگر تيشه نيارد به دست
پيكر بت را نتوان نقش بست
*ديوان: 390
از ره بيداد زدندش بسى
قاعده داد نديد از كسى
*ديوان: 401
جناس زايد متوّج:[1]
ديده ز بس پرتو خورشيد تاب
شب پرهاى در گذر آفتاب
*ديوان: 395
از سر بيداد زدندش بسى
قاعده داد نديد از كسى
*ديوان: 412
بس كه از اين بحر برون ريزد آب
عرصه اين بحر نمايد سراب
*ديوان: 398
جناس اشتقاق:
صدق ندارد نفس هيچ كس
صادق اگر هست بود صبح و بس
*ديوان: 391
خواند گدا را به حريم حرم
كرد ز الطاف خودش محترم
*ديوان: 397
ناظر آن منظر عالى بنا
عاشق و ديوانه و سر در هوا
*ديوان: 397
جناس شبه اشتقاق:
گشته بر آن دايره دير پاى
ليك چو پرگار به يك جاى پاى
*ديوان: 400
تلميح:
كى به همه عمر دم ما كند
آنچه به يك دم، دم عيسا كند
ديوان: 394
تلميح به داستان حضرت عيسى كه با دم روحبخش خود مرده را زنده مىكرد. حافظ گويد:
«فيض روحالقدس ار باز مدد فرمايد
ديگران هم بكنند آنچه مسيحا مىكرد»
*حافظ
كاين سخن از اهل خرد ياد دار
دست مكن باز به سوراخ مار
ديوان: 403
(لايُلْدَغُ المؤمن من جُحْرٍ مرّتين). در ضمن بيت، صنعت ايضاح بعد الابهام نيز دارد.
*
مخزن جمشيد و فريدون كجاست؟
گنج فرو رفته قارون كجاست؟
*ديوان: 410
راز نخواهى كه شود آشكار
لب بگز و باز مگو زينهار
*ديوان: 411
«مصلحت نيست كه از پرده برون افتد راز
ورنه در مجلس رندان خبرى نيست كه نيست»
و يا «كُلُّ سِرّ جاوز الاِثْنَيْنِ شاعٍ.» (حافظ)
حسن تعليل:
يار مخوانش كه چو شين در رقم
داخل شادى است نه داخل به غم
*ديوان: 402
سجدهگه پاكدلان گشته خاك
زانكه فتد در ره مردان پاك
*ديوان: 405
شد به فرو دست چو ساعد مقيم
بين كه گرفتند بتانش به سيم
*ديوان: 407
گور كه خاكش به دهان ريختند
لقمه طلب بود از آن ريختند
*ديوان: 409
ارصاد (تسهيم):
صحبت ناجنس گزند آورد
صد دل آسوده به بند آورد
*ديوان: 402
داشت يكى دشمن دانا رسيد
بر سر آن خسته كه مارش گزيد
*ديوان: 404
گفت خرد پيشه كه خاموش باش
شرح دهم يك دو سخن گوش باش
*ديوان: 405
حرف خوش آمد مشنو كان خطاست
مضحكه خلق مشو كان بلاست
*ديوان: 407
مايده فيض چه جزو و چه كل
برده از او فيض چه خار و چه گل
*ديوان: 390
تضاد و طباق:
مائده فيض چه جزو و چه كل
برده از او فيض چه خار و چه گل
*ديوان: 390
تنسيقالصّفات:
زنده باقى احد لايزال
حىّ توانا صمد ذوالجلال
*ديوان: 388
مفاخره:
هيچ كسم نيست به همسايگى
تا زندم طعنه ز بىمايگى
*ديوان: 387
ايهام تناسب:
خامه برآورد صداى صرير
بلبلى از خلدبرين زد صفير
خلدبرين: 1ـ منظومه وحشى، 2ـ مزارى در يزد*ديوان: 387
بانى مخزن كه نهاد آن اساس
مايه او بود برون از قياس
مخزن: 1ـ منبع، 2ـ مخزنالاسرار*ديوان: 387
جناس مضارع:
جهد كنم تا به مقامى رسم
گام نهم پيش و به كامى رسم
*ديوان: 388
[1]×. جناس متوّج آن است كه يكى از دو واژه متجانس، در آغاز دو حرف بيش از ديگرى داشته باشد. مانند: دون، گردون ـ خم، افخم ـ اكرم، رم.
چشم بتان است كه گردون دون با سر چوب آورد از گل برون
دايى جواد / ابدعالبدايعگر ناى و شيپور عدو آهنگ زير و بم كند سردار افخم خم شود سردار اكرم رم كند
(حاج ميرزامحمّدحسين گركانى / ابدع البدايع) برداشت از كتاب جناس در پهنه ادب فارسى از دكتر جليل تجليل، مؤسّسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالى، تاريخ انتشار 1367، چاپ اوّل.