ابداعى بودن توصيفها

بخش دوّم: نقد و تحلیل آثار وحشی بافقی
ابزارها
تنظیمات نوشتاری

ابداعى بودن توصيفها

 

وحشى برخلاف ديگران كه مى‏خواهند قلب و دلشان از غم و اندوه تهى باشد او در جستجوى سينه‏اى آتش‏افروز و دلى همه سوز است. مى‏خواهد عاشق باشد و عشق ورزد. وحشى از آن دسته انسانهايى است كه بر اثر جور و جفاى بسيار روزگار و تحمّل غم و اندوه زمانه از خداوند دلى مملوّ از غم مى‏طلبد تا به وسيله آن با عشقى آتشين دلش متوجّه خدا گردد. وى لطف بارى تعالى را مى‏خواهد و معتقد است تا لطف الهى شامل حالش نگردد از گنج و اسرار الهى پشيزى كسب نخواهد كرد اين موضوع را در ابتداى منظومه فرهاد و شرين مى‏آورد:

 

الهى سينه‏اى ده آتش افروز         در آن سينه دلى وان دل همه سوز

 

هر آن دل را كه سوزى نيست، دل نيست    دل افسرده غير از آب و گل نيست

 

*ديوان: 493


در توصيف خداوند كه نامش چاشنى‏بخش زبانها و حلاوت سنج بيانهاست:

 

به نام چاشنى‏بخش زبانها

حلاوت‏سنج معنى در بيانها

 

شكر پاش زبانهاى شكر ريز

به شيرين نكته‏هاى حالت‏انگيز



*ديوان: 493 و 494

 

در توصيف صفات الهى:

 

تمنّابخش هر سركش هوايى است

جرس جنبان هر دلكش نوايى است

 

چراغ افروز ناز جان گدازان

نياز آموز طور عشق بازان

 

كليد قفل و بند آرزوها

نهايت بين راه جستجوها



*ديوان: 494

در توصيف پيامبر:

 

نبوّت مسندآرايان تقدير

وز او اقليم جان كردند تسخير



*ديوان: 499

در چگونگى شبى كه پيامبر بر آسمان بر شد و توصيف معراج پيامبر (ص):

 

شبى روشن‏تر از سرچشمه نور

رخ شب در نقاب روز مستور

 

دميده صبح دولت آسمان را

ز خواب انگيخته بخت جوان را

 

به شك از روز مرغان شب آهنگ

خزيده شب پره در فرجه تنگ

 

ميان روز و شب فرق آنقدر بود

كه هر سياره خورشيد دگر بود

 

شد از تخت الثرا تا اوج افلاك

همه ره چون دلى از تيرگى پاك

 

... بساط آراى خلوتگاه «لاريب»

سواره ره‏شناس عرصه غيب

 

محمّد شبرو «اسرا بعبده»

زمان را نظم عقد روز و شب ده



*ديوان: 502 و 503

جبرييل از پيامبر مى‏خواهد كه برون آيد زيرا تمام سيارگان و ستارگان آسمان چون ماه، عطارد، زهره، خورشيد، بهرام، برجيس و كيوان منتظر قدوم مبارك نبى‏اكرم هستند اين مفاهيم به صورت استادانه‏اى عنوان شده است:

 

برون فرما كه مه را دل شكسته

ز شوقت بر سر آتش نشسته

 

عطارد تا ز وصلت مژده بشنيد

چو طفل مكتب است اندر شب عيد

 

برون تاز و به حال زهره پرداز

كه چنگ طاقتش افتاده از ساز



*ديوان: 503

 

در توصيف حضرت على (ع):

 

على عالى الشأن مقصد كل

به ذيلش جمله را دست توسّل

 

جبين آراى شاهان خاك راهش

حريم قدس دوز بارگاهش

 

ولايش «عروه‏الوثقى» جهان را

بدو نازش زمين و آسمان را

 

ز پيشانيش نور وادى طور

جبين و روى او «نورٌ على نورٌ»



*ديوان: 505 و 506

توصيف حضرت على (ع):

 

نعت فهم زبان هر سخن‏سنج

طلسم‏آراى راز نقد هر گنج



*ديوان: 506

على اوّلين امام شيعيان است:

 

نخستين نخل باغ ذوالجلالى

بدو خرّم رياض لايزالى



*ديوان: 506

توصيف در آرايش و نكويى سخن:

 

سخن صيقلگر مرآت روح است

سخن مفتاح ابواب فتوح است

 

سخن گنج است و دل گنجور اين گنج

وز او ميزان عقل و جان گهرسنج



*ديوان: 507

دُرّ سخن در دنيا يافت نمى‏شود:

 

در اين فانى ديار خشك قلزم

مجو اين دُرّ كه خود هم مى‏شوى گم



*ديوان: 507

در بلندمرتبگى سخن:

 

ز ابر بال او در پر فشانى

ببارد ز آسمان تاج كيانى

 

ز پايش چون سرى عيوق‏سا شد

به تعظيمش سر عيوق تا شد

 

كسى را كاين هما بر سر نشيند

به بالادست اسكندر نشيند




*ديوان: 508

تمثيلهاى بديع وحشى در مورد خموشى كه پاسبان اهل راز است:

 

خموشى پاسبان اهل راز است

از او كبك ايمن از آشوب باز است

 

نشد خاموش كبك كوهسارى

از آن شد طعمه باز شكارى

 

اگر طوطى زبان مى‏بست در كام

نه خود را در قفس ديدى نه در دام



*ديوان: 510

براى بيان عشق و حالات عشق و عاشقى بايد دلى نازك و لطيف داشت:

 

فرو گير اين كتاب از گوشه طاق

كه نگشودش كس و فرسودش اوراق

 

ورق‏نوساز اين ديرين رقم را

دلى نازك تراشى ده قلم را

 

اگر حرف نزاكت بار بايد

قلم را نازكى بسيار بايد

 

... نواى عشق را كن پرده‏اى ساز

كه در طاق سپهرش پيچد آواز



*ديوان: 511

خون عشق در رگهاى تمام موجودات عالم و عناصر و اجزاى طبيعت جريان دارد:

 

از اين ميل است هر جنبش كه بينى

به جسم آسمانى يا زمينى

 

همين ميل است كآهن را در آموخت

كه خود را برد و بر آهن ربا دوخت

 

همين ميل آمد و با كاه پيوست

كه محكم كار را بر كهربا بست



*ديوان: 512

عشق در هر چيز و هر كس پديد آيد آن را منقلب مى‏كند و تأثيرات و تحوّلات خاصّى مى‏بخشد، از جمله:

 

ز جام عشق اگر مدخل خورد مى

كند منسوخ جود حاتم طى

 

نهيب عشق اگر باشد ز دنبال

زند زالى به صد چون رستم زال

 

گدا را سر فرو نايد به شاهى

اگر عشقش دهد صاحب كلاهى



*ديوان: 516

 

پيمان‏شكنى و بدعهدى خسرو پرويز قلب شيرين را به درد مى‏آورد:

 

از آن پيمان‏شكن يار هوس كوش

تف غيرت نهادش در جگر نوش

 

از آن بد عهد دمساز قدم سست

تراوشهاى اشكش رخ به خون شست

 

از آن زخمى كه بر دل كارگر داشت

گذار گريه بر خون جگر داشت

 

از آن نيشش كه در جان كار مى‏كرد

درون سنگ را افگار مى‏كرد



*ديوان: 521

توصيف زيباييهاى شيرين با تركيبات ابداعى وحشى:

 

بت پر شكوه ماه پر شكايت

گل خوش لهجه سرو خوش عبارت

 

سرو سر كرده نازك مزاجان

رواج آموز كار بى‏رواجان

 

نمك‏پاش جراحتهاى ناسور

ز سر تا پا نمك شيرين پر شور

 

گره در گوشه ابرو فكنده

دهان تنگ بسته راه خنده



*ديوان: 526

در توصيف دو استاد هنرمند گرامى كه براى ساختن مشكوى به نزهتگاه شيرين آمدند:

 

عجب پاكيزه دست و سخت استاد

خودش چست و بنايش سخت بنياد

 

اگر بام فلك كردى گل اندود

سر انگشتش نگرديدى گل‏آلود

 

بنايى بر سر آب ار نهادى

اساسش تا قيامت ايستادى

 

به اعجاز هنر بر يك كف دست

هزاران سقف بر يك پايه مى‏بست



*ديوان: 530 و 531

 

... دگر پر صنعتى كز تيشه بر سنگ

نمودى طرح صد چون نقش ارژنگ

 

قوى بازو، قوى گردن، قوى پشت

به فرياد آهن و فولادش از مشت

 

سر پا گر زدى بر سنگ خاره

چو تيشه كردى آن را پاره پاره ...



*ديوان: 531

هيأت اعزامى براى يافتن دو استاد هنرور؛ شيرين را اينگونه توصيف مى‏كنند:



كه زير پرده ما را حكمرانى است

كه چون پرويز او را همعنانى است

 

به ارمن سكّه شاهى به نامش

ولى از ماه تا ماهى غلامش

 

همايون پيكرى طاووس تمثال

بسى باز سپيد او را به دنبال



*ديوان: 531

نخستين صحنه ديدار فرهاد و شيرين توأم با اداهاى دلربايى و نگاههاى گرم و آتشين بود:

 

چو ديد از دور شيرين عاشق نو

سبك در تاخت گلگون سبكرو

 

به آن جانب كه مى‏شد در تك و تاز

بجاى گردش از ره خاستى ناز

 

... اداها در بيان دلربايى

نگه‏ها گرم حرف آشنايى

 

به هر گامى كه گلگون برگرفتى

اسير نو نيازى در گرفتى



*ديوان: 541

با آمدن نگهبانان فرهاد و شيرين لب از سخن فرو بستند، در حالى كه حكايتشان بر لب نيم گفته ماند و سخنشان درّ نيم‏سُفته:

 

حكايت ماند بر لب نيم گفته

شكسته مثقب و دُرّ نيم سفته



*ديوان: 543

 

آموزشگاه گویندگی و سخنوری موسسه شهریاران سخن (مدرسه سخن)

مدرسه سخن آموزشگاه و مدرسه تخصصی مجریگری و اصول و فنون سخنرانی


سالها با شما و همراه شما هستیم در سایت ایران مجری و باشگاه ایرانمجری. افتخار ماست تا اینبار در سایت سخنوری با شما باشیم.  صدها مقاله مرتبط به فنون سخنرانی و صدها متن سخنرانی و متن مجری گری در پردیس سخن 1400

مدرسه سخن ایران از بهترین مراکز آموزشی در زمینه سخنوری و گویندگی و مجریگری می‌باشد که با مدیریت دکتر فریبا علومی یزدی و مجوز رسمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تاکنون به آموزش بیش از ۱۰۰۰ مجری و سخنران در کشور اقدام نموده است.
شما می توانید آخرین مقالات و آموزش های مرتبط با فن بیان و سخنوری را در این سایت ببینید . برای ورود به سایت سخنوری کلیک کنید.


آخرین تصاویر از سخنوران و فراگیران مدرسه سخن و نظرات ارزشمند آنها را در قسمت نظرات گوگل مپ ملاحظه فرمایید.

روی لینک زیر کلیک کنید

گوگل مپ : مدرسه سخن ایران تاسیس ۱۳۹۵ آموزش سخنوری ، گویندگی و مجریگری

تنها یک راه برای سخنور شدن وجود دارد !