شروع منظومه خلدبرين و قدرت براعت استهلال

بخش دوّم: نقد و تحلیل آثار وحشی بافقی
تنظیمات نوشتاری

شروع منظومه خلدبرين و قدرت براعت استهلال

 

وحشى در شروع منظومه خلدبرين براعت استهلال مناسبى مى‏آورد. در حكايتى كه از انسان عارف‏مسلكى سخن به ميان مى‏آورد، ابتدا از فوايد گوشه‏نشينى و دامن عزلت فراهم چيدن نكاتى را عرضه مى‏كند و انسانها را به رويگردانى از مردم دنيا كه فريبكار و دغل‏اند دعوت مى‏كند:

روى به مردم منما چون پرى      تا طلبندت به صد افسونگرى

 

رخ منما وز همه در پرده باش       بر صفت روز گذر كرده باش

 

تا چو كند ياد تو در دل گذار

روى دهد گريه بى‏اختيار

 

بگذر از اين طايفه پرده در

پرده‏نشين باش چو نور بصر

 

رسم وفا نيست در اهل جهان

همچو وفا پاى بكش از ميان

 

باش به عزلتگه خود پا به گل

تا نروى از در كس منفعل



ديوان: 392

به نظر نگارنده پنج بيت اوّل منظومه خلدبرين براعت استهلالى براى كلّ منظومه است. زيرا هم نام خلدبرين در آن آمده و هم به مسايل عرفانى و سير و سلوك عارفانه اشاره شده است. الحق وحشى در خلق اين معانى معنوى در قالب الفاظ و كلمات به نحو احسن هنرنمايى كرده است.



خامه برآورد صداى صرير

بلبلى از خلدبرين زد صفير

 

خلدبرين ساحت اين گلشن است

خامه در او بلبل دستان‏زن است

 

بلبل اين باغ پر آوازه باد

دم به دمش زمزمه‏اى تازه باد ...

 

طرفه رياضى است كه تا رستخيز

سبزه او را نبود برگ ريز

 

ز آب خضر سر زده گلها در او

غنچه گشا باد مسيحا در او



ديوان: 387

وحشى در مورد اهمّيّت مسأله همّت و تلاش و كوشش كه انسان را به مقام عالى مى‏رساند با براعت استهلال و مقدّمه‏اى جذّاب و هنرمندانه ابتدا به بيان سير و سلوك عارفانه و پاكى دل و قلب مى‏پردازد سپس به داستان عاشق شدن خرقه‏پوش والاهمّت بر دختر پادشاه گواه مقتضى بر سخنش مى‏آورد كه همّت عالى انسان را به سربلندى و رسيدن به خواسته‏هاى مادّى و معنوى رهنمون مى‏گرداند. به قول حافظ شيرازى:

 

«همّت بلند دار كه مردان روزگار

از همّت بلند به جايى رسيده‏اند»